
انوری
شمارهٔ ۲۷۲ - در مدح بدرالدین الغ جاندار بک اینانج بلکا سنقر
۱
خداوندا تو آنی کافرینش
به کلی هست چون دریا و تو در
۲
جهان را پهلوان چون تو نباشد
زهی از تو جهان را صد تفاخر
۳
ندارد بیشهٔ دولت چو تو شیر
نزاید مادر گیتی چو تو حر
۴
به گیتی فتنه کی بنشستی از پای
اگز نه تیغ تو گفتیش التر
۵
فلک با اختران گفتا که آن کیست
که هست از خیل او چشم ظفر پر
۶
رکاب تو ببوسیدند و گفتند
الغ جاندار بک اینانج سنقر
تصاویر و صوت


نظرات
رهگذر