
انوری
شمارهٔ ۲۷۸ - در موعظه
۱
هر که تواند که فرشته شود
خیره چرا باشد دیو و ستور
۲
تا نکنی ای پسر ناخلف
ملک پدر در سر شیرین و شور
۳
چیست جهان قعر تنور اثیر
خود چه تفرج بود اندر تنور
۴
جان که دلش سیر نگردد زتن
مرغ و قفس نیست که مرده است و گور
۵
خشم چو دندان بزند همچو مار
حرص چو دانه بکشد همچو مور
۶
طیره توان داد ملک را به قدر
سخره توان کرد فلک را به زور
۷
چشمهٔ خورشید شو از اعتدال
تا برهی از قصب و از سمور
۸
خاک به شهوت مسپر چون سپهر
تا نه زنت غتفره گیرد نه پور
۹
بو که گریبانت بگیرد خرد
خود که گرفتست گریبان عور
۱۰
گیر که گیتی همه چنگست و نای
گیر که گردون همه ماهست و هور
۱۱
طبع ترا زانچه که گوشیست کر
نفس ترا زانچه که چشمیست کور
تصاویر و صوت


نظرات
تضمینی