انوری

انوری

شمارهٔ ۲۹۴ - در نصیحت نفس

۱

انوری بهر قبول عامه چند از ننگ شعر

راه حکمت رو قبول عامه گو هرگز مباش

۲

رفت هنگام غزل گفتن دگر سردی مکن

راویان را گرمی هنگامه گو هرگز مباش

۳

تاج حکمت با لباس عافیت باشد بپوش

جان چو کامل شد طراز جامه گو هرگز مباش

۴

در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر

هر کجا آمد شفا شهنامه گو هرگز مباش

۵

تا کی از تشبیه تیغ و خامه خامی بایدت

تیر بهرامی تو تیغ و خامه گو هرگز مباش

۶

آرزو خود کام زادست و قناعت خوش منش

باد او شو کام از خودکامه گو هرگز مباش

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۹۷
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۳۱۶

نظرات

user_image
تضمینی
۱۳۹۴/۱۲/۰۱ - ۱۸:۳۸:۲۳
در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگرهر کجا آمد شفا شهنامه‌گو هرگز مباششعر را-با مصداق قرینه ای فاخر چون شاهنامه- در قبال فلسفه -با مصداق قرینه ای فوق العاده چون کتاب شفا-نکوهش می کند. چنانکه فردوسی را در برابر پورسینا.شعری که به انوری منسوب است که پیرامون فردوسی گفته:او نه استاد بود و ما شاگرداو خداوند بود و ما بندهاگر واقعا از انوری باشد مربوط به دوران طرفداری اش از شعر است و شعر فعلی مربوط به دوران عزلت و دربار گریزی و شعر و شاعر ستیزی اش.
user_image
تضمینی
۱۳۹۴/۱۲/۰۱ - ۱۸:۴۲:۴۲
بهتر است «شهنامه‌گو» هم به این صورت نوشته شود: شهنامه، گو؛ یا لااقل به صورت نیم فاصله نباشد تا توهم نشود «شهنامه‌گو» یعنی کسی که شهنامه را بازگو می کند. مثل نقالان و راوی های شعر.اشاره ای هم که در بیت دوم به راویان دارد نشان می دهد فرهنگ راوی که در اشعار تازیان رواج داشته و تقریبا در دو قرن اخیر منقرض شده، در ایران عصر انوری هم بوده است.فرهنگ و شغلی که رواج آن به قرن هشتم نرسیده و از بین رفته است.خوش صدایی و حافظه ی خوب و تسلط در مجلس گردانی و این دست امور، از خصوصیات راویان شعر بوده است. روح خوبانشان شاد.