انوری

انوری

شمارهٔ ۳۶۲ - التماس کفش کند

۱

فخر دین یک التماسست از توام

روزها شد تا همی پنهان کنم

۲

خرده اکنون در میان خواهم نهاد

بر تو و بر خویشتن آسان کنم

۳

کبشکی داری اگر بخشی به من

خویشتن در پیش تو قربان کنم

۴

شکرهای آن کنم وانگاه چه

تا به کی تا کائنا من کان کنم

۵

ور بفرمایی که دندان برکشم

سهل باشد برکشم فرمان کنم

۶

بر میانم گر معد نبود خلال

چوبکی یابم که در دندان کنم

۷

لیک از این پس در میان دوستانت

بس مساوی کز برای آن کنم

۸

چیزهایی گویمت حقا که سگ

نان نبوید نیز اگر بر نان کنم

تصاویر و صوت

دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۲۷
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۳۵۰
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۶۱۸

نظرات

user_image
غبار
۱۳۹۴/۰۹/۲۹ - ۰۱:۲۷:۴۷
ارزش انوری را این شعر نشان می دهد. استاد شفیعی به نیکی ثابت فرموده اند که انوری دروغگو و تناقض اندیش و ثنوی و مشرک است. خواندن کتاب "مفلس کیما فروش" را از دست ندهید. من در طول عمرم کتابی به این زیبایی و پرمحتوایی نخوانده ام. عمرتان را به بطالت گذرانده اید اگر این کتاب را نخوانید.