
انوری
شمارهٔ ۳۸۲ - در شکایت اهل زمان
۱
روبهی میدوید از غم جان
روبه دیگرش بدید چنان
۲
گفت خیرست بازگوی خبر
گفت خر گیر میکند سلطان
۳
گفت تو خر نیی چه میترسی
گفت آری ولیک آدمیان
۴
میندانند و فرق مینکنند
خر و روباهشان بود یکسان
۵
زان همی ترسم ای برادر من
که چو خر برنهندمان پالان
۶
خر ز روباه میبنشناسند
اینت کون خران و بیخبران
تصاویر و صوت


نظرات
منصور محمدزاده
پاسخ: با تشکر، مطابق نظرات شما تصحیح شد.
آریا