
انوری
شمارهٔ ۳۹۶ - فی اقتراح الذهب
۱
ای فلک قدری که در انگشت قدر و همتت
از شرف مهر فلک زیبد همی مهر نگین
۲
هست یسر خادمان از خاتم تو در یسار
هست یمن چاکران از خامهٔ تو در یمین
۳
مادحت را تا بدان رخ برفروزاند چو شمع
آن زهر کامی جدا چونان که موم از انگبین
۴
آن نمیباید که آدم را برون کرد از بهشت
آن همی باید که با قارون فروشد در زمین
تصاویر و صوت



نظرات