
انوری
شمارهٔ ۴۳۳ - در طلب جو
۱
ای ز قدر تو آسمان در گو
آفتاب از تو در خجالت ضو
۲
قدر و رای تو از ورای سپهر
آفتابی و آسمانی نو
۳
دل و دست تو گاه فیض و سخا
برده از ابر و آفتاب گرو
۴
بنده را صاحب استری دادست
استری ماه نعل و گردون دو
۵
خلقت آسیاء کی دارد
صفت آسیای او بشنو
۶
سنگ زیرین او همیشه روان
گو در او آب و باد هیچ مرو
۷
ناو او از درون و او معکوس
دلو او از برون و او در گو
۸
آسیابی چنین و باری نه
بیشبانروز آسیابان رو
۹
انوری این همه مزیح ز چیست
چند ازین ترهات شو هاشو
۱۰
خود به یک ره بگو که بیکارست
آس دندانش ز آس کردن جو
۱۱
تا ترا جود صدر دولت و دین
برهاند ز انتظار درو
۱۲
او تواند که کشت همت او
هیچ بیارتفاع نیست برو
تصاویر و صوت



نظرات