
انوری
شمارهٔ ۴۳۴ - قطعهٔ زیر از حکیم شجاعی است که به انوری نوشته است
۱
ای انوری تویی که به فضل و هنر سزند
احرار روزگار و افاضل ترا رهی
۲
بودند در قدیم امیران و شاعران
واکنون شدت مسلم بر شاعران شهی
۳
هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان
اشکم چو ناردانه و رخسار چون بهی
۴
مشغول بودهای که نکردی عیادتم
یا خود مرا محل عیادت نمینهی
۵
نینی ز ابلهی است مرا از تو این طمع
خیزد چنین طمع به حقیقت ز ابلهی
۶
با رنج ناتوانی ای دوستان مرا
دل گشت پر ز انده و از صبر شد تهی
۷
گوید طبیب بهتری امروز غم مخور
اینک برفت علت و آغاز شد بهی
۸
غم این غمست و بس که ز من فوت میشود
در بزم صدر عالم رسم سهشنبهی
۹
آن جنت نعیم اگر در جهان بود
ممکن ظهور جنت ماوی، فتلک هی
تصاویر و صوت



نظرات
جهن یزداد