
انوری
شمارهٔ ۴۵۳ - روزی بدمستی کرده بود در عذر آن گوید
۱
خداوند که داند خواست عذر لطف دوشینت
چه سازم وز که خواهم یارب امروز اندرین یاری
۲
ندارد بنده استحقاق این چندین خداوندی
ولیکن تو خداوندا خداوندی آن داری
۳
به مستی خارجیها کردهام چندان که از خجلت
نمییارم که عذری خواهم امروزت به هشیاری
۴
اگرچه دم نمییارم زدن لیکن چنانک آید
به شوخی میبرم در پیش تو لنگی به رهواری
۵
به چیزی دیگر این تشریف را تشبیه نتوان کرد
حدیث مصطفی میدان و بو ایوب انصاری
تصاویر و صوت



نظرات