
انوری
شمارهٔ ۴۵۶ - در شکایت و تقاضای الطاف صاحب
۱
ای صاحبی که صدر وزارت ز جاه تو
با اوج آفتاب زند لاف برتری
۲
فرمان تو که زیر رکابش رود جهان
با روزگار سوده عنان در برابری
۳
بر هر که ابر عاطفتت سایه افکند
تا حشر باقیست چو دریا توانگری
۴
دست تو رازقست و ضمیر تو غیبدان
بیدعوی خدایی و لاف پیمبری
۵
احوال مبرمی و گدایی شاعران
دانند همگنان که مه شعر و مه شاعری
۶
شد مدتی که عزم زمینبوس تازه کرد
در خدمت مبارک میمونت انوری
۷
واکنون بر آستانهٔ عالیت روز و شب
کش آسمانه باد پر از ماه و مشتری
۸
از لطف شامل تو طمع دارد این قدر
کاخر چه میکنی و کجایی چه میخوری
تصاویر و صوت


نظرات