
انوری
شمارهٔ ۴۶ - بیگاه به حضرت رفت در عذر آن گوید
۱
تو آن فرزانهٔ آزاد مردی
که آزادی ز مادر با تو زادست
۲
دلت گر یک زمان در بند ما شد
به ما بر دست فرمانت گشادست
۳
اگر بیتو نشستی بود ما را
غرامت را به جانی ایستادست
۴
تو گر گویی که روز آمد به آخر
حدیثی از سر انصاف و دادست
۵
ولیکن چون تویی روز زمانه
ترا هر گه که بینم بامدادست
تصاویر و صوت


نظرات
امیرالملک