انوری

انوری

شمارهٔ ۴۶ - بیگاه به حضرت رفت در عذر آن گوید

۱

تو آن فرزانهٔ آزاد مردی

که آزادی ز مادر با تو زادست

۲

دلت گر یک زمان در بند ما شد

به ما بر دست فرمانت گشادست

۳

اگر بی‌تو نشستی بود ما را

غرامت را به جانی ایستادست

۴

تو گر گویی که روز آمد به آخر

حدیثی از سر انصاف و دادست

۵

ولیکن چون تویی روز زمانه

ترا هر گه که بینم بامدادست

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۱۶
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۱۸۸

نظرات

user_image
امیرالملک
۱۴۰۲/۰۵/۲۳ - ۱۸:۲۱:۲۵
خدا تیره شب از شَعر تو کردست / گشاد صبح در رویت نهادست بیا ای روز رنگین، شب شکن، چون / تو را آنگه که بینم بامدادست