
انوری
شمارهٔ ۴۶۶
۱
ای سر از کبر بر فلک برده
گشته گردان چو انجم فلکی
۲
به عقابی رسیده از مگسی
به سماکی رسیده از سمکی
۳
بس بس اکنون که بیش از این نرسد
حاش لله دیو را ملکی
۴
بر جهان خواجگی همی رانی
هنرت چه و نسبت تو به کی
۵
نمک دیگ خواجگی جودست
نه بخیلی و خشم و بینمکی
۶
ای که خرچنگ و خارپشتی تو
صدفی آید از تو نی فنکی
۷
خواجه دانم که پیش جیش سخاش
موج دریا همی کند یزکی
۸
باز اگر تو فقع خوری به مثل
چوبک کوزه فقع بمکی
۹
از تو یک قطره خون به حیله چکد
دور از اینجا اگر ز هم بچکی
۱۰
خواجه هستی چرا نیاموزی
خواجگی کردن از شهاب زکی
تصاویر و صوت


نظرات