
انوری
شمارهٔ ۶۶
۱
تا مشقت ره طاعت نبرد هرگز گفت
که ز آمد شد خدمت عصبم رنجورست
۲
چون چنان شد که به هر گام دوره بنشیند
گر به خدمت نرسد در دو جهان معذورست
۳
همه جور من از این کهنه دو صندوق تهیست
که به پریش گمان همه کس مغرورست
۴
خانه چون خانهٔ بوبکر ربابیست ولیک
اندرو هیچ طرب نیست که بیطنبورست
۵
ای دریغا که برون رفت بدر عمر و هنوز
در و دیوار تمنی همه نامعمورست
۶
حال او دور مشو با کرم خویش بگو
تات گوید که چنینها ز مروت دورست
۷
صلت و بخشش و مرسوم و مواجب بگذار
آخر ار مزد نباشد کم اگر مزدورست
۸
عید بگذشت و عروسی شد و سور آمده گیر
زانکه کابین شود آن را خلفی مقدورست
۹
دانم این قطعه چو برخواند خواهد گفتن
تا چنین عید و عروسی است چه جای سورست
تصاویر و صوت



نظرات