انوری

انوری

شمارهٔ ۸۸ - حکیم در اواخر عمر از ملازمت دربار سلاطین احتراز می‌نموده، وقتی سلطان غور او را طلبید این قطعه را بدو فرستاد

۱

کلبه‌ای کاندرو به روز و به شب

جای آرام و خورد و خواب منست

۲

حالتی دادم اندرو که در آن

چرخ در غبن و رشک و تاب منست

۳

آن سپهرم درو که گوی سپهر

ذره‌ای نور آفتاب منست

۴

وان جهانم درو که بحر محیط

والهٔ لمعهٔ سراب منست

۵

هرچه در مجلس ملوک بود

همه در کلبهٔ خراب منست

۶

رحل اجزا و نان خشک برو

گرد خوان من و کباب منست

۷

شیشهٔ صبر من که بادا پر

پیش من شیشهٔ شراب منست

۸

قلم کوته و صریر خوشش

زخمه و نغمهٔ رباب منست

۹

خرقهٔ صوفیانهٔ ارزق

بر هزار اطلس انتخاب منست

۱۰

هرچه بیرون از این بود کم و بیش

حاش للسامعین عذاب منست

۱۱

گنده پیر جهان جنب نکند

همتی را که در جناب منست

۱۲

زین قدم راه رجعتم بستست

آنکه او مرجع و مب منست

۱۳

خدمت پادشه که باقی باد

نه به بازوی باد و آب منست

۱۴

این طریق از نمایشست خطا

چه کنم این خطا صواب منست

۱۵

گرچه پیغام روح‌پرور او

همه تسکین اضطراب منست

۱۶

نیست من بنده را زبان جواب

جامه و جای من جواب منست

تصاویر و صوت

دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۱۲
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۳۳

نظرات