انوری

انوری

شمارهٔ ۹۴ - لطیفه

۱

صاحبا ماجرای دشمن تو

که کسش در جهان ندارد دوست

۲

گفته‌ام در سه بیت چار لطیف

زان چنانها که خاطرم را خوست

۳

طنز می‌کرد با جهان کهن

در جهان گفتیی که تازه و نوست

۴

رنگ او با زمانه درنگرفت

رونق رنگ با قیاس رکوست

۵

روزگارش گلی شکفت و برو

همچو بر باقلی کفن شد پوست

۶

آسمان در تنعمش چو بدید

گفت اسراف بیش از این نه نکوست

۷

همچو ریواج پروریده شدست

وقت از بیخ برکشیدن اوست

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۵۳۶
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۳۵۴

نظرات