
انوری
رباعی شمارهٔ ۳۲
۱
دی میشد و از شکوفه شاخی در دست
گفتم به شکوفه وعده بود این آن هست
۲
برگشت و به طعنه گفت ای عشوهپرست
نشنیدی که هرچه بشکفت نه بست
تصاویر و صوت



نظرات
یدابا مصاع