فخرالدین اسعد گرگانی

فخرالدین اسعد گرگانی

بخش ۴ - گفتار اندر ستایش خواجه ابو نصر منصور بن مهمد

۱

چو ایزد بنده‌ای را یار باشد

دو چشم دولتش بیدار باشد

۲

ز پیروزی به دست آرد همه کام

ز بهروزی به چنگ آرد همه نام

۳

کجا چیزی بود زیبا و شهوار

کجا مردی بود شایستهٔ کار

۴

دهد یزدان بدان بنده سراسر

که او باشد بدان همواره درخور

۵

بدین گونه که داد اکنون به سلطان

گزین از هرچه تو دانی به گیهان

۶

همه مردانِ درگاهش چنانند

که با ایشان دگر مردان زنانند

۷

ولیکن هست ازیشان نامداری

دلیری کاردانی هوشیاری

۸

حکیمی زیرکی مردآزمایی

کریمی نیکخویی نیک‌رایی

۹

سخنگویی سخندانی ظریفی

هنرمندی هنرجویی لطیفی

۱۰

کجا درگاه سلطان را عمیدست

به هر کاری و هر حالی حمیدست

۱۱

به پیروزی و بهروزی مؤیّد

ابونصر است و منصور و محمد

۱۲

خداوندی که از نیکی جهانیست

دُرو رای بلندش آسمانیست

۱۳

ازین گیتی سوی دانش گراید

ز دانش یافتن رامش فزاید

۱۴

همیشه نام نیکو دوست دارد

ابی حقی که باشد حق گزارد

۱۵

کم آزار است و بر مردم فروتن

مرو را لاجرم کس نیست دشمن

۱۶

چرا دشمن بود آنرا که جانش

همی بخشاید از خواهندگانش

۱۷

خرد را پیش خود دستور دارد

دل از هر ناپسندی دور دارد

۱۸

هر آوازی بداند چون سلیمان

هزاران دیو را دارد به فرمان

۱۹

به رادی هست از حاتم فزونتر

به مردی بهترست از رستم زر

۲۰

چنان گوید زبان هفت کشور

که گویی زان زمینش بود گوهر

۲۱

طرازی ظنّ برد کاو از طرازست

حجازی نیز گوید از حجازست

۲۲

چو نثر هر زبانش خوشتر آید

به نظم آن زبان معجز نماید

۲۳

دری و تازی و ترکی بگوید

به الفاظی که زنگ از دل بشوید

۲۴

دو شمشیرست ز الماس و بیانش

یکی در دست و دیگر در دهانش

۲۵

یکی گاه هنر خارا گذارد

یکی گاه سخن دانش نگارد

۲۶

بسا گُردا کزان گشتهست پیچان

بسا جانا کزین گشته‌ست بی‌جان

۲۷

که و مه لشکر سلطان عالم

به جان وی خورند سوگند محکم

۲۸

چو با کهتر ز خود، سازد پدروار

چو با مهتر، همی سازد پسروار

۲۹

بدو با همسران مثل برادر

نباشد زادمردی زین فزونتر

۳۰

ز هر فن گرد او جمع حکیمان

خطیبان و دبیران و ادیبان

۳۱

ز هر شهری بدو گرد آمده‌ستند

به بحر جود او غرقه شده‌ستند

۳۲

اگر او نیستی ما را خریدار

نبودی شاعری را هیچ مقدار

۳۳

وگرچه شاعری باشد نه دانا

بسی احسنت و زه گوید به عمدا

۳۴

یکی از بهر آن تا کاو شود شاد

دگر تا بیشتر باید عطا داد

۳۵

ز مشرق تا به مغرب کار گیهان

به زیر امر او کرده‌ست سلطان

۳۶

برو بر نیست چندان رنج از این کار

که از یک جام مِیْ بُرده‌ست میخوار

۳۷

بزرگا جود دادار جهان بین

که بخشد مردمی را فضل چندین

۳۸

الا تا در جهان کون و فسادست

وزیشان خاک مبدا و معادست

۳۹

بقا باد این کریم نیکخو را

بر افزون باد جاه و دولت او را

۴۰

همیشه بخت او پیروزگر باد

به پیروزی و نیکی نامور باد

۴۱

متابع باد او را ملک گیهان

موافق باد وی را فرّ یزدان

تصاویر و صوت

ویس و رامین (با دو گفتار از صادق هدایت و مینورسکی) به تصحیح محمد روشن - فخرالدین اسعد گرگانی - تصویر ۳۲
ویس و رامین به تصحیح ماگالی تودوا و الکساندر گواخاریا - فخرالدین اسعد گرگانی - تصویر ۵۰

نظرات

user_image
منصور محمدزاده
۱۳۸۹/۰۵/۱۵ - ۰۲:۲۱:۲۳
خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:دهد یزدان بدان بنده سراسرکه او باشد بدان همواره در خورکم آزار است و بر مردرم فروتنمرو را الجرم کس نیست دشمنچنان گوید زبان هفت کشورکه گویی زان زمینش بود گوهردری و تازی و ترکی بگویدبه الفاظی که زنگ از دل بشویدبزرگا جود دادار جهان بینکه بخشد مردمی را فضل چندین
پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۲۰ - ۱۶:۵۵:۲۰
کام معنی های بسیاری دارد اول باور و عقیده مثل خودکامه دوم لذت مانند کام نژند یعنی هرزه سپس خواست و ارزو ، بنی داشته به پهلوی یعنی کامستن که به لری امروز همچنین به کار میرود مثل نکومم یعنی نمی توانم از خواستم جلوگیری کنم ( به لری ) و در باورمندی ودایی در هند کاما نام خدایگانی است که خواستار پیوند زن و مرد است .
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۳/۲۰ - ۱۷:۰۶:۱۲
المفهرس جان کضور یعنی چی؟همان کشور؟
user_image
صیرورة
۱۳۹۲/۰۳/۲۰ - ۱۷:۰۸:۳۳
گویی
user_image
بیژن آزاد
۱۳۹۳/۱۱/۱۸ - ۰۸:۲۶:۰۳
خواجه ابومنصور نصر بن محمد
user_image
بیژن آزاد
۱۳۹۳/۱۱/۱۸ - ۰۸:۳۵:۲۱
خواجه ابو نصر منصور بن محمد
user_image
پدرام ملکی
۱۳۹۷/۱۰/۰۷ - ۱۵:۴۵:۲۶
الا تا در جهان کون و فسادستوزیشان خاک مبادا و معادستمصراع دوم بدین صورت است:وز ایشان خاک مبدا و معاد است
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۹/۱۰/۰۸ - ۰۴:۲۰:۰۵
کجا بوده اند حاکمان،حداقل پیرو عرفانبه کجا رسیده جهانکنون بی ایمان