
اسیری لاهیجی
بخش ۱۱ - در بیابان شوق و عشق و احوال و اطوار عاشقان و مشتاقان جانباز با سوز و نیاز و اشارت به آنکه زاد این سفر پر خطر عجز است و بیچارگی و شکست و نیستی و منع طمطراق خودی
۱
زاد راه او فغان و زاریست
عزت و دولت همه در خواریست
۲
گر تو خواهی دولت دیدار یار
باش گریان همچو ابر نوبهار
۳
گریه و زاری نشان درد بود
هر که سوز و درد دارد مرد بود
۴
دیدۀ بی گریه خود ناید به کار
ناله و زاریست عاشق را شعار
۵
زاد راه ع شق عجزست و نیاز
گر درین ره می روی بگذر ز ناز
۶
وصف عاشق ذلت و بیچارگی است
نیستی و غربت و آوارگی است
۷
روز و شب می شو به زاری و فغان
گ ر همی خواهی که یابی زو نشان
۸
هر که بیدردست از حق غافلست
دردمند عشق با سوز دلست
۹
سوز جان و درد و غم باید بسی
تا در ین ره بو که گردی تو کسی
۱۰
من نخواهم جاه و مال و طمطراق
درد خواهم سوز عشق و اشتیاق
۱۱
از عمل وز علم و زهدت سود نیست
جز شکست و نیستی بهبود نیست
نظرات