اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۱۱

۱

می نماید هر زمان حسن دگر دلدار ما

تا نباشد جز طلبکاری بعالم کار ما

۲

در حقیقت شد بهشت عاشقان دیدار دوست

جز وصال و فرقت او نیست نور و نارما

۳

حسن او پیداست ما محجوب هستی خودیم

شد حجاب روی جانان پرده پندار ما

۴

در لباس هر چه بینی آن پری رورو نمود

نیست عالم غیر مرآت جمال یار ما

۵

دیده ام در پرده هر ذره مهر روی دوست

عارفی کو تا که گردد واقف اسرار ما

۶

بی من و مایی بود اقبال بخت عاشقان

شد براه عشق او ما و منی ادبار ما

۷

آنچه بیند جان جمله سالکان در خواب خوش

آن به بیداری عیان بیند دل بیدار ما

۸

فخر و ناموس طریقت هست عجز و نیستی

در حقیقت کبر و هستی نیست غیر از عارما

۹

گفتمش مطلوب جانم زین طلب دانی که چیست

گفت مطلوب اسیری نیست جز دیدار ما

تصاویر و صوت

نظرات