
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۱۱۰
۱
درد تو دوای دل و هم مرهم جانست
دشنام تو بهتر ز دعای دگرانست
۲
لطف است و وفا جور و جفایت بحقیقت
جنگ تو بعاشق همه از صلح نشانست
۳
دیدم که رضایت همه در ناله و زاری است
این ناله و افغان دلم از پی آنست
۴
یک شمه ز حسن تو هرآنکس که به بیند
دیوانه شد و در پی او خلق دوانست
۵
در جلوه گری حسن رخت دیدم و گفتم
این حسن نه حسن است که در حدبیانست
۶
پیدا و نهان آینه روی تو دیدیم
گر عالم جانست و گر ملک جهانست
۷
برآتش عشق تو دل و جان اسیری
بریان و کبابست چه گویم که چه سانست
نظرات