
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۱۳۵
۱
ای که کوی یارمیجویی دو عالم کوی اوست
در حقیقت روی جمله خلق عالم سوی اوست
۲
ای که می پرسی نشان از زلف جانان بیگمان
پیش ارباب یقین هر ذره یک موی اوست
۳
نیست کس را جز بسوی قبله رویش سجود
سجده گاه جمله عالم چون خم ابروی اوست
۴
چون ز مرآت رخ خوبان جمالش ظاهرست
عشق مجنون بررخ لیلی همه بربوی اوست
۵
چشم مستش هر زمانی فتنه آرد پدید
شور و غوغا در جهان از نرگس جادوی اوست
۶
هرکه بینا شد بنور معرفت بیند عیان
کین همه ذرات پیدا ز آفتاب روی اوست
۷
ای اسیری نیستی تنها اسیر دام او
جمله عالم پای بند حلقه گیسوی اوست
نظرات