اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۱۶

۱

تا جان مرا شد بغم عشق تولا

کردم ز قرار و خرد و صبر تبرا

۲

با چاشنی عشق برابر نتوان کرد

نه آرزوی دنیی و نه لذت عقبی

۳

در هر دو جهان از هوس دیدن رویت

عاشق نکند جز بسر کوی تومأوی

۴

ذرات دو عالم همه مست می عشقند

در بزم شهود تو نه ادناست نه اعلا

۵

در کعبه و بتخانه طلبکار تو بودم

هرجا که شدم وصل تو بودست تمنا

۶

بی آینه ادراک جمالت نتوان کرد

آئینه رخسار تو شد دیده بینا

۷

هر دل که نبیند ز جهان عکس جمالت

در عالم تحقیق بود جاهل و اعمی

۸

مست می دیدار خدا را خبری نیست

از آتش سوزان و نه از روضه و طوبی

۹

چون ذره سرگشته دل و جان اسیری

در پرتو خورشید جمالت شده شیدا

تصاویر و صوت

نظرات