
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۱۷۴
۱
زان پیشتر که دور جهان را مدار بود
از شوق روی دوست دلم بیقرار بود
۲
هرگز نگشت جان من از وصل ناامید
چون لطف دوست در حق من بیشمار بود
۳
منصور وار گفت اناالحق بپای دار
هرکو بدار عشق چو او پایدار بود
۴
مستی بی خمار بجز جان ما که دید؟
کو مست سرمدی ز می بی خمار بود
۵
زان دم که شاه حسن تو زد خیمه در جهان
عالم ز شور عشق پر از گیرو دار بود
۶
ناموس و فخر ما بجهان چیست؟عشق یار
عشاق را ز زهد ریا ننگ و عار بود
۷
بی ما و من برفت اسیری براه دوست
چون ما و من حجاب ره وصل یار بود
تصاویر و صوت

نظرات