اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۱۷۸

۱

بیا که یار ز رخسار پرده را بگشود

بیا که هر چه نهان بود آشکار نمود

۲

بیا که مجلس ما بزمگاه مستانست

بیاکه ساقی و جام است و بانگ ساز و سرود

۳

بیا و باده بنوش و زیان خود طلب

چو ره بدوست نبردی، ز زهد خشک چه سود

۴

بیا که میکده در باز کرد باده فروش

که عارفانه بنوشیم می برغم حسود

۵

چه شد که جمله ذرات مست و بیخبرند

نگر مگر در میخانه ساقیم بگشود

۶

کنون که فرصت عمر است خوش غنیمت دان

شراب و شاهد و مطرب نوای بربط و عود

۷

حریف ما شو و می نوش و روی ساقی بین

ببزمگاه شهود آ چه جای گفت و شنود

۸

بیا و پیر خرابات عشق را دریاب

که رهبرست و بمعشوق میرساند زود

۹

چه باده های پیاپی که میدهد ساقی

بجان مست اسیری درون بزم شهود

تصاویر و صوت

دیوان اشعار و رسائل شمس الدین محمد اسیری لاهیجی به کوشش برات زنجانی - شمس الدین محمد اسیری لاهیجی - تصویر ۱۴۵

نظرات