
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۱۹۲
۱
مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود
هر دو عالم در شعاع حسن او شیدا بود
۲
پرتو حسنت عیان بینم ز ذرات جهان
مهر رخسار تو تابان از همه اشیا بود
۳
مرغ جان عاشقان را در هوای وصل دوست
آشیان بی نشانی منزل و مأوا بود
۴
قرب جانان جنت جان است و بعدش دوزخ است
روضه دل روی یار و قامتش طوبی بود
۵
ای دل ار جویی وصال او ز هستی نیست شو
در میانه مائی ما چون حجاب ما بود
۶
هر دلی کو واله حیران حسن یار شد
از غم دنیا و دین آزاد و ناپروا بود
۷
با خیال زلف و رویت جان مشتاق لقا
از غم و فکر دو عالم بی سرو سودا بود
۸
از کمال حسن رخسار تو آمد بی نظیر
در ملاحت شاهد روی تو بی همتا بود
۹
هرکه مست و بیخبر شد از شراب وصل یار
چون اسیری در جهان سرحلقه غوغا بود
نظرات