اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۲۱

۱

افتخار ما به فقرست و فنا

ما کجا و منصب و مال از کجا

۲

با وجود ملک عشق لایزال

عارم آید زین جهان بی بقا

۳

جان ما مستغرق نور لقاست

کی بجنت سر فرود آید مرا

۴

برفراز نه فلک طیران کند

شاهباز همت والای ما

۵

جان بجانان زنده جاوید گشت

تا ز قید خود بکلی شد فنا

۶

از شراب جام منصوری بنوش

مست و بیخودگو انالحق برملا

۷

از می عشقست جان مست الست

اینچنین مستی بود بی منتها

۸

دلبرم در کام جان ریزد مدام

آن شراب بی خمار جانفزا

۹

از تجلی جمال روی دوست

جمله عالم غرق نورند و ضیا

۱۰

عاشقان بینند رویش بی نقاب

لیک چشم زاهدان دارد عما

۱۱

گفت اسیری گر تو میجویی وصال

بی تویی در بزم وصل ما درآ

تصاویر و صوت

نظرات