
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۲۱۹
۱
آنها که جهان آینه روی تو دانند
از دفتر عالم رقم حسن تو خوانند
۲
آنان که نظر برخط و خال تو ندارند
از بی بصرانند و عجب بیخبرانند
۳
عشاق تو با آنکه اسیران بلایند
از دولت عشق تو سلاطین جهانند
۴
گر عاشق و معشوق ز هم بازشناسی
بینی که یقین شاه و گدا هم نفسانند
۵
بگذشت بعشاق و همی گفت بطعنه
بنگر که اسیر غم عشقم چه کسانند
۶
بیمار غم عشق تو تا جان نسپارد
از آب حیات لب لعلت نچشانند
۷
گفتی که اسیری بره عشق فنا شو
برهر چه بود رای تو عشاق برآنند
تصاویر و صوت

نظرات