
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۲۲۰
۱
زان دم که باده خم وحدت بجام شد
مستی و عیش در همه آفاق عام شد
۲
نام و نشان عالم و آدم نبد پدید
از جلوه جمال تو عالم بنام شد
۳
تا باده لب تو بکام جهان رسید
زان می جهان چو چشم تو مست مدام شد
۴
از عشوه های حسن تو عالم نظام یافت
کار جهان ز پرتو رویت بکام شد
۵
هر ذره ز مهر تو تابان شده چو ماه
تا ظل عالیت بسرش مستدام شد
۶
غیرت نقاب زلف ز روی تو برگرفت
تا وایه ام ز ماه رخ تو تمام شد
۷
گفتم ز چین زلف بخال توره برم
از بهر دانه جان اسیری بدام شد
نظرات