اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۲۲۸

۱

جهان رانور رویت روشنی داد

ز قید ظلمت او را کرد آزاد

۲

به نور روی تو بیناست چشمم

چنین بودست و تا بادا چنین باد

۳

بجستم داد دل از وصل جانان

هزاران داد جان از داد دل داد

۴

غم عشق است درمان دل من

مبادا جان عاشق بی غمت شاد

۵

وجودم در ازل استاد دانا

به عشق و درد و غم بنیاد بنهاد

۶

شراب عشق را در کام جان ریخت

خراب آباد جانم زان شد آباد

۷

بدرد و محنت و غم رفت عمرم

همانا مادرم بهر همین زاد

۸

ز شوقت حال من سوز است و زاری

نیاوردی دمی از حال من یاد

۹

اسیری سوخت آخر ز آتش شوق

غم عشق تو خاکش داد برباد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار و رسائل شمس الدین محمد اسیری لاهیجی به کوشش برات زنجانی - شمس الدین محمد اسیری لاهیجی - تصویر ۱۶۸

نظرات