اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۲۳۰

۱

آنان که ز درد عشق مستند

از درد خمار عقل رستند

۲

در کوی قدم قدم نهادند

از حادثه حدوث جستند

۳

بردند زکفر ره به ایمان

جانرا چو بزلف یار بستند

۴

آئینه هرکمال و نقصند

چون برزخ نیستند و هستند

۵

درهر دو جهان بلند قدرند

زان رو که بکوی دوست پستند

۶

مشکل که دگر شوند هشیار

چون مست ز باده الستند

۷

گفتند وداع ننگ و ناموس

در کوی قلندری نشستند

۸

گفتند بزهد شهره در شهر

باآنکه همیشه می پرستند

۹

در صومعه معتکف اسیری

در میکده جام می بدستند

تصاویر و صوت

نظرات