
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۲۳۹
۱
در سینه ما جز غم معشوق مجوئید
غیر از سخن عشق بعشاق بگوئید
۲
ای بیخبران چون ز شمایار جدانیست
در جستن او هرزه بهر سوی مپوئید
۳
ای بی بصران در طلبش رنجه چرائید
پیوسته چو با دوست همه روی برویید
۴
چون قطره و جوگر چه نمائید بصورت
لیک از ره معنی همه بحرید نه جوئید
۵
آنان که ز دیدار تو راضی بدلیلند
گوگل نگرید از چه سبب در پی بوئید
۶
عشاق صفت جز برخش روی میارید
آخر نه شما عاشق آن روی نکوئید
۷
بنگر که چه خوش گفت اسیری بحریفان
یارست می ناب و شما جام سبوئید
نظرات