
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۲۴۶
۱
جام تجلیش که بناگاه میدهند
می دان یقین که بر دل آگاه میدهند
۲
صدر جنان و دولت دنیا و دین مجو
برآستان فقر گرت راه میدهند
۳
در ملک عشق همچو گدایان در مباش
کین سلطنت همیشه چو با شاه میدهند
۴
تا هست هستیت بوصالش کجا رسی
چون نیست می شوی رهت آنگاه میدهند
۵
حیوان صفت ز بهر علف هر طرف مرو
تا عارفانه منزلت و جاه میدهند
۶
هر شربتی که صحت دین تواندروست
تلخ است و ناگوار و باکراه میدهند
۷
بیخود براه او چو اسیری اگر روی
بی شک مراد تو همه دلخواه میدهند
نظرات