اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۲۵۵

۱

ای از جمال رویت کون و مکان منور

وی از نسیم زلفت جان جهان معطر

۲

مهر رخت تجلی چون کرد بهر اظهار

مجلای حسن او شد ذرات کون یکسر

۳

از رخ نقاب زلفت بردار تا نماند

نام و نشان بعالم از مؤمن و ز کافر

۴

از تابش جمالت جان محو مطلق آمد

چون او فتاد پرده از روی حسن انور

۵

سلطان ملک خوبی آورد رو بعالم

بگرفت خیل حسنش آفاق را سراسر

۶

مخمور چشم مستت گشتم بیار ساقی

زان می که نیست او را حاجت بجام و ساغر

۷

تا جان عشقبازان گردد بشوق افزون

هر لحظه روی جانان بنمود حسن دیگر

۸

هردم بیاد رویش جمع آورم دل و جان

بازش کند پریشان سودای زلف دلبر

۹

مرغ دل اسیری اندر هوای وصلش

پرواز می نماید هر دم ز عرش برتر

تصاویر و صوت

نظرات