
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۲۵۶
۱
نهال دوستی را در بر آور
کنار از ما مجو سرو سمن بر
۲
بده ساقی بسرمستان عشقت
از آن لب باده چون شهد و شکر
۳
بایمان حقیقی جان ما را
بغیر از کفر زلفت نیست رهبر
۴
غبار غیر برروی تو حیف است
برافشان دامن زلف معنبر
۵
بنور دیده جان می توان دید
جمال روی آن خورشید خاور
۶
به یغما ترک چشم مست از ما
دل و دین می برد جان نیز برسر
۷
به سان ذره شیدا گشت جانم
ز تاب آفتاب روی دلبر
۸
بهردم حسن روی دوست بینم
بناز و شیوه غیری مکرر
۹
اسیری از خودی شد محو و بیخود
درآن ساعت که یار آمد برابر
نظرات