
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۲۶
۱
جانا ز چین زلف گشا پیچوتابها
تا تابد از رخت به دلم آفتابها
۲
تا حسن جانفروز تو بینند عاشقان
بردار یکدم از رخ خود این نقابها
۳
هرکس که در بهشت وصال تو ره نیافت
دایم کشد به دوزخ فرقت عذابها
۴
دایم به دوست رویبهرو خوش نشستهایم
داریم در میانه سؤال و جوابها
۵
یارست در لباس دو عالم عیان شده
این نقش غیر چیست به رویش قبابها
۶
سر دو کون از دل صافی خود بخوان
جانا چه حاجتست ترا با کتابها
۷
آزادگی مجوی اسیری ز ما که هست
از زلف او به گردن جانم طنابها
نظرات