
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۲۶۴
۱
مائیم و کنج خلوت و سودای عشق یار
ناصح تو کار خود کن و ما را باو گذار
۲
جانها معطر و دو جهان پر نسیم شد
تا برفشاند باد صبا زلف مشکبار
۳
بازم خیال زهد مبادا برد ز راه
ساقی مدار منتظرم جام می بیار
۴
تا خانه کرد در دل من عشق مغ بچه
گشتم ز فکر کفر و ز اسلام برکنار
۵
زاهد که توبه میدهد از عاشقی مرا
رویت چو دید می شود از توبه شرمسار
۶
هربار رخ بشیوه دیگر نمایدم
هر روز اگر جمال تو بینم هزار بار
۷
هرکو قدم نهد چو اسیری برای عشق
بازش بگو که با غم دنیا و دین چه کار
نظرات