اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۲۸۰

۱

عاشق روی توام بهر چه می ترسم زکس

بی غم عشقت نخواهم زندگانی یک نفس

۲

دین و دنیا باختن سهل است پیش همتم

عشق ورزی را نیم چون عاشقان بوالهوس

۳

کی توانم جان سلامت بردن از دست فراق

گر نباشد دولت وصلت مرا فریادرس

۴

حاجیان کعبه وصل تو محمل بسته اند

بانگ قوموالاتناموا گوید آواز جرس

۵

مرغ جان عاشقان در عشق چون ماهی و آب

زاهدان دردام عشقش همچو زاغان در قفس

۶

در سواد عشق عیاران شب بیدار را

نیست پروائی ز شاه و شحنه و میر و عسس

۷

خان و مان عاشقان ویران شد از تاراج عشق

بانگ بردا برد عشقش میرسد از پیش و پس

۸

نیست مارا همچو زاهد آرزو رضوان و حور

وایه جانم همین دیدار جانانست و بس

۹

چون اسیری هرکه شد حیران حسن نوربخش

نیست او محتاج تا گوید روایت از انس

تصاویر و صوت

نظرات