اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۲۸۶

۱

تا که دریای قدم آمد بجوش

گشت صحرای دو عالم پرخروش

۲

در نقاب کفر زلف بیقرار

نور ایمان رخ خوبت مپوش

۳

تا نمودی حسن رخسار چو ماه

از دل و جانم ربودی عقل و هوش

۴

ترک زهد و دین و دنیا در رهت

هست آسان پیش رند باده نوش

۵

مستی و مخموری امروز ما

هست از آن می ها که یارم داد دوش

۶

واقفم از ذوق مستی تا دلم

شد مرید پیر جام می فروش

۷

دربدر بی پا و سرگردیده ام

چون اسیری سال ها در جست و جوش

تصاویر و صوت

نظرات