
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۲۹
۱
ز خورشید جمال عالم آرا
جهان پر شد ز انوار تجلی
۲
جهان شیدای حسنش گشت یکسر
چه حسنست و چه رویست این تعالی
۳
بخود از حسن یارم جلوه کرد
نقوش غیر شد زان جلوه پیدا
۴
درون پرده هر ذره حسنش
چو خورشید جهان تابست هویدا
۵
که تا کفار ره یابند بایمان
نقاب زلف از رخسار بگشا
۶
بهر جا رو کند عاشق مهیاست
خرابات و می و شاهد در آنجا
۷
ز قید خود اسیری باش آزاد
ببزم وصل مطلق بیخودی آ
نظرات