
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳
۱
ای ماه برون آمده از مشرق بطحا
تابان ز رخت شعشعه نور تجلی
۲
خورشید جهانی ز تو روشن همه عالم
انوار الهی ز جبین تو هویدا
۳
از پرتو روی تو مه و مهر منور
وان نورسیه از خم زلفین تو پیدا
۴
ایجاد جهان را چو غرض نور تو بودست
دارند بمهرت همه ذرات تولا
۵
گر شرع تو رهبر نشود سالک ره را
کی در حرم وصل شود محرم مولی
۶
هر دیده که در هر دو جهان حسن تو بیند
در صورت و معنی بود آن دیده بینا
۷
سودا زده چون موی تو شد جان اسیری
زان دم که جمال رخ تو کرد تماشا
نظرات