اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۳۰۹

۱

شاه و گدا یکسان بود بر درگه سلطان عشق

صدپایه از طاق فلک بالاترست ایوان عشق

۲

برقطع سر از عاشقان گر حکم راند شاه عشق

قطعا نمی پیچند سر عشاق از فرمان عشق

۳

پیش طبیب عاشقان بیمار درد عشق را

جز جان فشانی از غمش هرگز نشد درمان عشق

۴

غواص دریای فناآورد بیرون عاقبت

درهای اسرار یقین زین بحر بی پایان عشق

۵

عاشق براه عشق او در کوی خواری و فنا

تا بی سروسامان نگشت پیدا نشد سامان عشق

۶

آن ترک چشم و غمزه اش از عاشقان بی نوا

رخت دل و جان ناگهان بردند در تالان عشق

۷

بربود گوی عاشقی آخر اسیری از میان

تا اسب همت از کران در راند در میدان عشق

تصاویر و صوت

دیوان اشعار و رسائل شمس الدین محمد اسیری لاهیجی به کوشش برات زنجانی - شمس الدین محمد اسیری لاهیجی - تصویر ۲۱۳

نظرات