
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳۱۲
۱
دست و پایی میزنم در راه عشق
تا مگر روزی شوم آگاه عشق
۲
چون کواکب بی سر و پا گشته ام
تا شوم یکدم قرین ماه عشق
۳
دامن معشوق می آرد بکف
هرکه باشد لازم درگاه عشق
۴
از خرد بیگانه شو وز خویشتن
تا شوی از محرمان شاه عشق
۵
زنده گشتم از حیات جاودان
چون شدم کشته بلشکرگاه عشق
۶
فارغم از فکر زاد و راهزن
در سفر تا گشته ام همراه عشق
۷
ای اسیری چون زمین می باش پست
تازنی برآسمان خرگاه عشق
تصاویر و صوت

نظرات