
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳۱۹
۱
بریخت ساقی وحدت می محبت پاک
بجام سینه دردی کشان منزل خاک
۲
بنور معرفت ار هست چشم دل روشن
بگوش جان شنو آخر خطاب مالولاک
۳
جمال روی تو آخر چنانچه هست، بگو
که جز درآینه ما کجا کنی ادراک
۴
مگر که یار درآید بخانه دل من
سزای سینه ز خاشاک غیر کردم پاک
۵
نقاب زلف برویت چه خوب افکندی
لکنت احرق لولا فعلت ذاک کذاک
۶
بهر چه بنگرم از غایت نظربازی
رایت وجهک فیه ولانظرت سواک
۷
مدار و مرکز دور دایری توازآن
اسیریا بتو کردند انجم و افلاک
نظرات