
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳۲۵
۱
درد عشق آمد دوای درد دل
نیست باری جز غمش درخورد دل
۲
من ندیدم در گلستان وجود
هیچ گل خوشبوی تر از ورد دل
۳
هرکه جان و دل ز یاد غیر دوست
می کند خالی بود او مرد دل
۴
جز فغان و ناله دلسوز نیست
در فراق دوست بازآورد دل
۵
می برد نراد جان داو از جهان
چون ببازد مهره های نرد دل
۶
آتشی جان سوز در ملک و ملک
می زند هر لحظه آه سرد دل
۷
رهبر جان اسیری در جهان
نیست ای جان جهان جز درد دل
تصاویر و صوت

نظرات