اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۳۳۶

۱

ای کنایت ز سر کوی تو جنات نعیم

شد اشارت بفراق رخ تو نار جحیم

۲

رشک فردوس برین است و نعیم ابدی

دوزخ ما که در آنجاست بما یار ندیم

۳

هست از مهر رخت در دل هر ذره نشان

یافت جان همه از نکهت زلف تو نسیم

۴

در دل پاک توان دید جمال تو عیان

زانکه آوینه روی تو بود قلب سلیم

۵

فارغ از دعوی برهان حدوث و قدم است

جان عارف که بود محرم اسرار قدیم

۶

مست و بیخود ز می و وصل تو ذرات دو کون

همه از فیض تو با بهره زهی فیض عمیم

۷

گه تجلی جمالی کند و گاه جلال

چون کنم کین دل دیوانه نگردد بدو نیم

۸

گر جفا می کند آن یار و اگر مهر و وفا

چاره ماچه بود غیر رضا و تسلیم

۹

ای اسیری ز خدا غیر خدا هیچ مجو

بهر حق عابد حق شو نه ز امید و ز بیم

تصاویر و صوت

نظرات