
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳۴۴
۱
ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شوریدهام
سودای عشق آن صنم بر جان و دل بگزیدهام
۲
شهباز سلطانم چرا باشد مکانم آشیان
چون در هوای لامکان من سالها پرّیدهام
۳
موقوف فردا کی شوم بهر لقایش چون که من
امروز حسن او عیان از دیده جان دیدهام
۴
زان پیشتر کین جان ما پیوند با صورت کند
در ملک معنی عمرها با یار خود گردیدهام
۵
در کوی فقر و نیستی تا جان ما مأوا گرفت
از هستی و وز نام و ننگ دامن به کل درچیدهام
۶
تا پرده پندار ما از طلعت او دور شد
در تاب حسن روی او شیدایی و شوریدهام
۷
من عاشق دیوانه در ملک عشق افسانه
همچو(ن) اسیری در جهان عمریست تا نشنیدهام
تصاویر و صوت

نظرات