
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳۶۰
۱
ای عاشقان ای عاشقان من عاشق دیوانهام
در عشق و در شوریدگی در کاینات افسانهام
۲
از ساغر و پیمان مگو امروز با ما کز ازل
مست شراب عشق او بیساغر و پیمانهام
۳
مست شراب وصل او دیدیم ذرات جهان
از جام وصل او نه من تنها کنون مستانهام
۴
جان و دل غمپرورم تا آشنای عشق شد
از عقل وز علم و عمل یکبارگی بیگانهام
۵
تا خانه دل کردهام خالی ز یاد غیر او
در خلوت و در انجمن دایم به او همخانهام
۶
ای محتسب در حق ما تا کی گمان بد بری
من مست چشم اوستم نه از می میخانهام
۷
تا حسن رویش دیدهام تابان شده چون مهر و مه
در تاب نور او چنین شیدایی و دیوانهام
۸
گر گنج اسرار یقین خواهی که یابی بیگمان
گو صدق پیش آر و بجو اندر دل ویرانهام
۹
تا جان به عشق مغبچه زنار ترسایی ببست
همچون اسیری دایما در کفر و دین مردانهام
نظرات