
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳۷۴
۱
ای ماه رو ای ماه رو من عاشق روی توام
دیوانه عشقم از آن دربند گیسوی توام
۲
تا بینمت هر ساعتی در جلوه و ناز دگر
با خاک یکسان گشته و افتاده درکوی توام
۳
زآئینه روی بتان چون عکس رویت شد عیان
عاشق بروی این و آن پیوسته بربوی توام
۴
بیمار چشم جادوت شد رهزن جان و دلم
در مکر و افسون بنده آن چشم جادوی توام
۵
گر یکنفس غافل شوم از یاد حسن روی تو
خیل خیالت کش کشان خوش میکشد سوی توام
۶
معشوق گوید هر دمم رو در جفایم صبرکن
با جور عشق ار خوکنی من عاشق خوی توام
۷
گفتی اسیری از چه شد در قید فتنه مبتلا
پابسته دام بلا ازحلقه موی توام
تصاویر و صوت

نظرات