اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۳۷۷

۱

بدلداری و دلجوئی درآمد عاقبت یارم

بحمدالله ز دیدارش بسامان شد همه کارم

۲

ازآن روزی که روی تو درآمد در نظر مارا

بهشت و حور عین هرگز بدیده در نمی آرم

۳

مرا می لعل دلدارست و شاهد، ماه رخسارش

که دارد در جهان باری چنین عیشی که من دارم

۴

نمی بینی مگر زاهد چرا در ظلمت جهلی

که عالم غرق نورآمد ز مهر روی دلدارم

۵

کسی محرم نمی بینم که گویم رازهای دل

ز وصف حسن رخسارش ازآن گفتن نمی یارم

۶

چه خرمن ها که جانم را شود محصول از وصلش

چو دایم تخم عشق او بملک دل همی کارم

۷

اسیری از جفای او مکن زاری که ناگاهی

کند آن بی‌وفا رحمی به آه و ناله زارم

تصاویر و صوت

نظرات