
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳۷۹
۱
چون بفضل حق رهی در ملکت جان یافتم
صد هزاران عالم بیحد و پایان یافتم
۲
سال ها درهر یکی زان عالم اقلیم جان
سیر کردم جمله عالم عین جانان یافتم
۳
جمله ذرات عالم از لطیف و از کثیف
هم زمهر روی او چون ماه تابان یافتم
۴
چون ز لذات دو عالم در گذشتم مردوار
دردهجران را ز وصل دوست درمان یافتم
۵
عالم آثار و افعال و صفات بی کران
جمله یک دریای نور ذات رحمان یافتم
۶
سالهای بیحد وعد اندر آن دریای نور
غوطه ها خوردم که آخر در عرفان یافتم
۷
خویش را با جمله اشیا بی حساب و بی شمار
در تجلی فانی اندر ذات سبحان یافتم
۸
چون ز قید خود اسیری گشت مطلق آخرش
عین اسما و صفات ذات یزدان یافتم
۹
گنج بی پایان کشف برکمال معرفت
هم ز لطف نوربخشش سخت آسان یافتم
نظرات